امیرعلی جونامیرعلی جون، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 25 روز سن داره

گل پسر من امیرعلی

نرم نرمک ميرسد اينک بهار

بوي باران، بوي سبزه، بوي خاک شاخه‌هاي شسته، باران خورده پاک آسمان آبي و ابر سپيد برگهاي سبز بيد عطر نرگس، رقص باد نغمه شوق پرستوهاي شاد خلوت گرم کبوترهاي مست نرم نرمک ميرسد اينک بهار خوش به حال روزگار ...     امروز امیرعلی رو با خودم بردم سر کار. در حال نقاشی امیدوارم سالی پر برکت توام با شادی و سربلندی و سلامتی داشته باشید. خدایا چنان کن سرانجام کار تو خشنود باشی و ما رستگار ...
28 اسفند 1391

از پوشک گرفتن امیرعلی

عجب پروژه ایه این از پوشک گرفتن الان دو ماه میشه که دارم روی این بچه کار می کنیم اوایل تا کارشو میکرد بعد میگفت جیش حالا شانس باهامون یار شده و جیششو میگه وقتی میبرمش خیابون دیگه مای بیبی نمیشه و خودشو کثیف نمیکنه و اینکه چشم نخوره و بزنم به تخته شب اداری نداره اماااااااااااااااااااااا پی پی شو نمیگه و مثل اوایل بعد از خرابکاری میگه که آرهههههههههههههههههههههههههههههههه و منم مظلوم مجبور به شستن شلوار میشم نمخوام مای بیبیش کنم چون عادت میکنه و ترک نمیکنه و راضی هستم به شستن شلوار تا بلکه یاد بگیره اگه خدا بخواد و بتونم چند تا عکس از امیرعلی میندازم و فردا آخرین پست سال 91 می ذارم. ...
27 اسفند 1391

بخونید از دکترای متخصص مملکتمون

نمیدونم ایراد کار کجاست که این پسر ما اینقدر زود به زود سرما میخوره تازه خوب شده بود که دوباره تب و آبریزش و سرفه شروع شد دکتر بردیم چکاب کامل نوشت و گفت مقداری کم خونی داره که ایشالا با دارو حل میشه اما مشکل اصلی اینجاست که حول و حوش سه ماه پیش بود که امیرعلی از روی مبل میپره و پاش ترک بر میداره یه چند وقت پاشو آتل بستن بعدکه بازش کردن عکس انداختیم و گفت مشکلی نیست. تا دو هفته که راه نمیرفت به پاش دست میزدیم جیغ میزد بعد از دو هفته لنگ لنگ کنان شروع کرد به راه رفتن و تا چند روز پیش یه وقتایی می لنگید همون موقه دوباره بردیمش که آره پاش درد میکنه دکتره گفت خانم بچه چیزیش نیست بیخودی نگرانشی از ماه قبل مامانم میگفت احساس میکن...
14 اسفند 1391
1